به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ

به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ

۳۴-شبکه های اجتماعی ...آری یا نه!؟

تلگرامم را پاک کردم ... خسته شدم ازش ... از وقتی که  ازم می گرفت خسته شدم ... از تکرار های بی پایانی که توش بود خسته شدم .. از خوندن خبرهای ناخوش و تلخ  روحیه خراب کنش خسته شدم ... از متن های قشنگی که انگاری قصد تربیت کردن منه خواننده رو دارن خسته شدم ... از تبلیغات بی پایان کانال های به ظاهر فرهنگی خسته شدم ... از دانلود چند باره ی یه کلیپ یا ویدیو که با اسم ها و توضیحات گاه متضاد ... در چند گروه و کانال قرار میگیره خسته شدم .....

حساب کردم و دیدیم .... چیزهایی که ازم میگیره خیلی خیلی خیلی ....بیشتر از چیزیه که می تونه بهم بده ............

فعلم زدم پکوندمش .......... تا ببینم بعد چی میشه .....

من که فقط همین یک تلگرام رو داشتم .....اینقدر خسته شدم ازش ........... موندم اینایی که هم تلگرام دارن... هم اینستا ...هم فیس  بووووق... هم توییتر ... هم .................... اینا کار و زندگی ندارن عایا !!!؟
دوستم نگران شده ... احتمالا فکر کرده دوباره زده به سرم و ممکنه کاری دست خودم بدم....... طفلی اینجا هم نیست که بیاد دیدنم و خیالش راحت بشه ..... راه ارتباطی مون فقط همین تلگرام بود ... که حالا اونم نیست ... البته توسط دوست مشترکی بهش پیام دادم که حالم خوبه و نگران نباشه.......
اینطوری از دست بعضی دانشجوهای سمج هم خلاص شدم....... البته من دیگه پیامهاشون رو نمی بینم ... اما  نمیدونم اونها متوجه میشم که پیامهاشون دیده نشده یا فک میکنن ... از شگردهای تلگرامی استفاده میکنم برای تیک نخوردن مسیجشون!... حالا بی خیال...

به هرحال هنوزم وبلاگ را دوست تر دارم ....... وبلاگ مثل خونه ی خوده ادم می مونه ... و نظردهندگانش هم مثل مهمون... اما تلگرام  یا بقیه ی شبکه های اجتماعی ... مثل سالن اجتماعاته ... یا مثلا یه رستوران که ...  اختیارش با خودت نیست و ... هرکسی هم میتونه  بیاد و بره و ...شاید اصلا تو متوجه اش هم نشی ..... و دیگران هم متوجه ی تو نشن........