به دنبال یک فریم شاد

به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ
به دنبال یک فریم شاد

به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ

۲۴-

اوووووووووووف.... دو هفته کامل از مهر طی شده و من اینجا هیچی ننوشتم!... مثلا میخواستم اینجا هر شب بنویسما......اما نع ... من اینکاره نیستم!! آیکن یه ادم تنبل!!.....


واسه همین یه تصمیمی گرفتم..... تصمیم گرفتم  یه سرفصل جدید اینجا درست کنم  به اسم ؛ یک قصه معمولی ؛ ... و داستان زندگیم رو  توش بنویسم...

راستش همیشه دلم میخواست یه  داستان بر اساس زندگی خودم بنویسم..... یه قسمتهاییش رو هم نوشتم... اما هنوز خیلیش مونده... گفتم شاید به هوای نوشتن در این وبلاگ ... همت کنم و بقیه اش رو هم بنویسم ... تا شاید کم کم بشه یه رمان کامل!!.....

البته نه اینکه توی زندگی من اتفاقات یا جریانات عجیب و غریب و هیجان انگیز و محیر العقولی اتفاق افتاده باشه ....نع ... همچین خبرایی نیست... یه زندگی کاملا معمولی بی هیجان و کسل کننده است ...

و حالا این سوال مطرح میشه که پس اصلا چرا میخوای بنویسیش!!؟....... جواب اینه که ... خب چون نوشتن رو دوست دارم... و در ضمن ... من نمی خوام که نعل به نعل واقیت رو بنویسم که ....... گفتم اول یک داستانه ... یعنی تخیل هم وارد واقعیت میشه ... و دوم بیشتر اون قسمت هایی که فکر کنم قابل توجه هست را می نویسم...... با قلمی شیوا و خوانا و خواننده پسند

از خودم تعریف نکنم چه کنم!؟ کسی دیگه که نیست این امر خطیر رو انجام بده .......... خودم انجام میدم!!!

در نهایت هم ببینم چی میشه دیگه .......شد ....شد ......نشدم ... نشد!