به دنبال یک فریم شاد

به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ
به دنبال یک فریم شاد

به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ

۴۴- بایدبلد باشم؟

دیروز داشتم اخرین قسمت سریال گریم را میدیدم که .......دختری اومدسراغم ..... با چشم گریون....... گفتم چی شد!!؟........ زار زد که مامااااااااااااااان......... و بعدش اومد توی بغلم ........

تقریبا حدس زدم که چی باید شده باشه ..... اما با این حال باز ازش پرسیدم چی شده؟......ولی فقط گریه کرد و جوابی نداد....... منم فقط نوازشش کردم و بوسیدمش و ... چیزی نگفتم....... چند دقیقه ای به همین منوال گذشت ....... باز گفتم ... خوب بگو چی شده ..... اما بازم نگفت ......فقط هی میگفت ...ماماااااااان ....... و زار میزد!....


اخرش خودم گفتم........گفتم : چیه؟ دوست پسرت ولت کرده!!؟.... گفت : اره ...ولم  کرده ...... و بلندتر از قبل زار زد!...


نمیدونم بگم اون لحظه چه حالی داشتم!... ناراحت .... عصبانی ... غمگین ... و در عین حال به شدت دلم میخواست بخندم!!!......... البته این اخری تعجبی هم نداشت ... چون من درنهایت هر کدوم از حالت های احساسی که باشم ... اعم از غم و ناراحتی و عصبانیت وخوشحالی و ... و ... و ... و ........ خنده ام می گیره ...... میخندم و دست خودم هم نیست!!.......

اما دیروز نباید می خندیدم...... دخترم به شدت ناراحت و غمگین بود واگر من بهش می خندیدم ...... احتمالا براش مثل یه فاجعه بود...... اما باید چیکار میکردم؟...

وقتی مادر باشی ... خبر نداشته باشی که دخترت دوست پسر داره ...... و فی البداهه بهت بگه بابت از دست دادن دوست پسرش داره زار میزنه !.... چه عکس العملی باید نشون بدی؟... آیا یه  مادر باید اینو بلد باشه؟....... اونم مادری که در تمام عمر دخترانه اش ... جز  برادر کوچولوش .... پسر دیگه ای وجود نداشته !؟... دوست پسری نبوده ......حتی لفظ دوست پسر داشتن هم ....گناه کبیره بوده!!؟...

شنیدین میگن  طرف محکوم شدبه زندان با اعمال شاقه ؟...گاهی فکر میکنم مادر بودن .... اعمال شاقه ی زندان دنیاست!....

دیروز هر طور بود دخترم را آروم کردم ....طوری که امروز واقعا حالش بهتر بود ............ اما امان از حال خراب خودم که ....... خوب بشو نیست و هر وقت نگاهم به دختری می افته ....بدتر هم میشه!