به دنبال یک فریم شاد

به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ
به دنبال یک فریم شاد

به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ

۱۳-

امروز دیر رسیدیم کلاس ... تعداد هنرجوها هم زیادتر از همیشه بود ...  فک کنم واسه همین هم چشم را بهم آموزش نداد ...باز ابرو کار کردم ..... توی خونه هم تعدادی کشیدم ....

ساعت ۴ هم  بامهربان همسر ...دخترک رو بردیم خونه دوستش و با دوستش و مادرش و برادر کوچولوش رفتیم واسه ثبت نام .....دخترها با هم هماهنگ کرده بودن که ...باهم برن کلاس والیبال ....... رفتیم ورزشگاه اما کلاسهای والیبال پر شده بود و جا نداشت.... هیچ کلاس دیگه ای هم نبود که هم بچه ها تمایل داشته باشن برن ... هم ساعتش به کارمون بیاد ....... این شد که گفتن بریم پارکی که دوچرخه اجاره میداد واسه دوچرخه سواری ........رفتیم اما گفتن اجاره دوچرخه از ساعت ۲۰ به بعد هست!...

و بنابراین فقط کمی در پارک موندیم و بستنی ای صرف شد و برگشتیم ......

و صد شکر که کلاس والیبال جانداشت .....چون این همه راه ...بردن و آوردن دخترک ....اونم هفته ای دو روز واقعا سخت بود ........

بعدش هم من رفتم خونه بابا ....... غذا سرگنجشکی درست کردم که مثل همیشه عالی شد... یعنی خودم خیلی دوست دارم .......

ساعت ۱۰ شب هم  مهربان همسر اومد دنبالم و برگشتیم خونه ......... چندتا سریال دیدیم ....تا ساهت ۱۲ .... از اون وقت تاحالا هم دارم در دنیای نت سیر می کنم ......

کلاس فردام ساعت ۱۱ شروع میشه ..... یعنی نیم ساعت انداختن عقب ...... از اون طرف وقت پاکفر رو ۲ و نیم گرفتم ...... یعنی زودتر از همیشه ...... امیدوارم  برسم به موقع .....

این هفته به جای چهارشنبه .... دوشنبه میرم خونه بابا ....... بعدشم سه شنبه  میرم به جای ابجی بزرگه ......قرار شد روزهامون رو عوض کنیم و دیگه من یکشنبه سه شنبه برم .اون شنبه چهارشنبه ......

موندم ترم مهر .....کلاس خواهم داشت یا نع !......... اگه کلاسی در کار باشه ......ممکنه باز برنامه هامون بهم بریزه ......

خب دیگه چرت و پرت نوشتن بسه ..........برم بخوابم