۳۲-اینم شد فریم شاد!!؟

باز دیروز سر جلسه امتحان ... آمپرم رفت بالا و کنترلم رو از دست دادم........

امتحان ساعت ۴ شروع شده .... وقتش هم ۵۰ دقیقه است .... یعنی تا ۴ و ۵۰ دقیقه  تموم میشده.... توی هر کلاس دو سری امتحان برگزار میشد که  ... وقت امتحان ها با هم فرق داشت.... امتحان درس من زودتر تموم میشد ......

مثل همیشه اخر وقت رفتم سراغ بچه ها تا اگر سوالی دارن جواب بدم و ... اخرین کمک ها را بکنم بهشون.... بعد هم به ممتحن میگم ... وقتشون تمومه و برگه ها را جمع کنید....

بعدش  رفتم اتاق اساتید .... نیم ساعت بعد اومدم برم برگه ها را تحویل بگیرم...می بینم هنوز بچه ها ی یک کلاس نشستن سر جلسه !!!......به ممتحنه میگم خانم  مگه من به شما نگفتم وقت این ها تمومه و برگه هاشون را بگیرید!!؟..... من من میکنه و میگه خب ندادن !... نمی دونستم!... نشد !!... ساعت این کلاس جلو هست و هنوز وقتی نگذشته !...

و یه مشت عذر و بهانه بی خود دیگه!

میگم شما به ساعت چکار داری ؟ من اومدم بهت گفتم وقت تمومه ......من از ساعت خودم دیدم و گفتم ...... شما باید برگه ها را جمع میکردی ....... وقت زیاد فقط باعث میشه که تقلب کنند ... والا  همون نیم ساعت اول هرچی بلد بودن ... نوشتن و وقت بیشتر رو فقط برای همین تقلب کردن میخوان............

بعد خودم رفتم برگه ها را ازشون به زور گرفتم .....یکی شون میگه ...استاد من ۴ و نیم تازه اومدم سر جلسه ...بهم وقت بدین ...... میگم نیم ساعت بعد از شروع امتحان ...کی ترا راه داده سر جلسه!!!!!؟..... حالا عذر بدتر از گناه هم میاری !؟.......

صدام رفته بود بالا .....یکی از دخترا اومده میزنه رو شونه ام میگه : استاد حالا شما ناراحت نشید!... خودتون را اذیت نکنید!!......

دیدم راست میگه ........ برگشتم اتاق اساتید و ....... سعی کردم اروم بشم ........

خسته شدم از این همه بی نظمی و بی قانونی .... توی به اصطلاح دانشگاه !...توی یک محیط مثلا فرهنگی !؟.... از این همه تقلب علنی اونم با همکاری کادر دانشگاه !

به خودم میگم خانه از پای بست ویران است .......... تو بیخیالی طی کن که ....این حرض و جوش ها فایده نداره .........

اما بازم .........................