به دنبال یک فریم شاد

به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ
به دنبال یک فریم شاد

به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ

27- کمی تا قسمتی ناشاد!

دوشنبه ها تا ساعت 8 و نیم کلاس دارم ... کلاس اخرم ساعت 6ونیم تا 8 و نیم هست ...خانم جوانی از بین دانشجوها  بهم میگه که استاد میشه من این کلاس را نیام ؟ یا بیام ولی 7 برم ؟
می پرسم چرا؟
میگه اخه همسرم اصرار داره من قبل از تاریک شدن هوا خونه باشم .....میگم اوضاع ریاضی شما چطوره؟ رشته دیپلمت چی بود؟......... میگه هیچی ریاضی بلد نیستم و دیپلم هم یه رشته ی هنرستانی خونده که خبری از ریاضی توش نیست ......میگم خب سر کلاس هم نیایی که درس را پاس نمی کنی !... باید موقع درس باشی ... باید زمان امتحانات کلاسی باشی...جلسه دوم با شوهرش میاد سر کلاس........ شوهره ازم اجازه می گیره که بیاد و سرکلاس بشینه ......قبول میکنم و توی دلم خوشحالم که خب ظاهرا مشکل خانمه حل شده و شوهرش هم باهاش میاد........بعد از کلاس شوهره میاد و میگه : کلاستون خیلی خوب بود و خوشحالم خانم سرکلاس شماست ....البته قبلا هم فلان رشته و بهمان رشته را فرستادمش بره .......حالا هم بهش گفتم بیاد این رشته که اقتصاد یاد بگیره و.......یه سری حرفا و سوالات دیگه کرد که ...... استنباط من این بودکه میخواد به من بگه ....خیلی مرد با معلومات و با سوادی هست و ... خیلی هم روشنفکر که زنش را میفرسته جهت ادامه تحصیل!...وفقط من مونده بودم که با این همه روشنفکری و  اجازه ی بزرگوارانه به زنش برای رفتن سر کلاس .......چرا خانمه تازه ترم یک مقطع فوق دیپلمه!!!؟
جلسه ی سوم باز قبل از کلاس ....خانم میاد سراغم و التماس میکنه که نیاد سرکلاس........ میگه شوهرم اجازه نمیده !! میگم : ایشون که جلسه ی قبل خیلی ابراز خوشوقتی کرد و گفت خودم زنم را فرستادم دانشگاه!!؟
گفت : بله میگه اما ....شنبه که تا 8 موندم دانشگاه ...خیلی عصبانی شد و خیلی دعوام کرد و........دیگه اجازه نمیده این ساعت بیام.......
 
و ترس و اضطراب کاملا در نگاه و کلامش مشهود بود ....میگم خب اگه همسرت اجازه نمیده .....برو درس را حذف کن .......یا کلا دیگه نیا دانشگاه ....... تو تازه ترم اولی و هر ترمی امکانش هست که کلاست اخر وقت باشه ...بخصوص ترم مهر که روزها کوتاه و چشم بهم بزنی شبه !........ اونوقت میخوای چیکار کنی !؟
به هرحال اون روز خانم نیومد سرکلاس و رفت ....... و من موندم توی کار بعضی اقایون .......که ظاهرا  اصلا نمیدونند معنای مرد چیه و ....... تکلیفشون حتی با خودشون هم مشخص نیست .....و بیچاره همسران اینها!!!

  ادامه مطلب ...