۵-

امروز  روز خیلی خوبی بود ... حس خوبی داشتم ... صبح ساعت ۸  به همراه دختر کوچیکه ... پیاده رفتیم  تا پاساژ قایم و کلاس طراحی ....  اولین جلسه بود و من بعد از سالهای زیاد تصمیم گرفتم ...یکی از آرزو های کودکیم را واقعیت بهش بدم ... یعنی  توانایی ترسیم چهره .....  البته هنوز زوده که  بگم بهش میرسم یا نه ...ولی همین که اولین قدم را برداشتم ......خیلی خوب بود....  گرچه فک میکنم خیلی حوصله میخواد و صبوری ......تا برسم به جایی که تازه فقط خودم راضی باشم ..نه استادم !!... چون استادها که معمولا به این زودی ها راضی نمیشن ....

یک کلاس دیگه هم رفتم ..اونم  آموزش تابلوی سه بعدی .....یا حجم داره ...... گرچه خیلی حس مثبتی به استادش ندارم ...اما فک میکنم از انجام این کار خیلی خوشم بیاد ... نمای یک خانه روستایی در یک منظره طبیعت ..چیزیه که قراره بسازه ....و فعلا ظاهرا وظیفه من فقط نگاه کردنه !...... میگه این ترم فقط نگاه میکنی ..... و ترم بعد ۷۰ درصد کار رو خودت انجام میدی ..... به نظر من که بی خوده ..یعنی میشه از همین الان هم من هرکاری اون میکنه انجام بدم ...ولی اینطوری میخواد یه ترم بیشتر پول بگیره !.... پولم که کم نیست !.......

به هرحال من تصمیم گرفتم خیلی دقت کنم و همه چیز رو یادداشت کنم و خودم توی خونه شروع کنم به ساخت هرچی این اقا میگه .....گرچه هی تاکید می کرد ...نری توی خونه بخوای بسازی ها .....نری به کسی یاد بدی ها !!!..... خب شاید هم حق داره و می ترسه کسی مجانی یاد بده .....کار و کاسبیش کساد بشه ....

خولا۳ خیلی پولکی هست ....... و با اینکه خیلی میخواد خودمونی باشه و مثلا ..... ادم رو جذب کنه .....اما برای من یه مقدار دافعه داره ....ولی نه اونقدر که نتونم تحملش کنم ....... برم این یه ترم رو ببینم چی یاد میده ...... گفته دوتا تابلو ساده این ترم می سازیم ...۷۰ درصد کار رو من میکنم ..۳۰ درصد رو تو..........

من فک میکنم منظورش از ۳۰ درصد....نگاه کردن بوده و .....اینکه هی تعریف کنم از کارش!.......

اما من  هی ازش سوال میکنم و .......همه رو هم می نویسم ....اینه که خوشش نمیاد .......... اما من این همه پول ندادم که فقط نظاره گر باشم و هیچی نفهمم ....

حالا باید صبر کرد و زودقضاون نکرد ........ تا اخر مرداد معلوم میشه همه چی ......

فردا هم صبح  تدریس کامپیوتر دارم .بعدشم  دختر بزرگه رو ببرم  پاکفر......