به دنبال یک فریم شاد

به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ
به دنبال یک فریم شاد

به دنبال یک فریم شاد

ثبت دقایق خوب و شاد زندگی من... در فریم های کوچک وبلاگ

۴-

الان اخرین دقایق اولین جمعه ی مرداده ... تقریبا تازه از بیرون برگشتیم خونه....خب لابد می پرسی شادی این فریمت چیه!؟... باید بگم همین که خانوادگی و بدون دغدغه تونستیم بریم گردش و با دل خوش و بدون دلخوری برگردیم خونه!...... چون بعضی وقت ها اینطور خوب همه چیز پیش نمیره ...

اولش قرار بود بریم سینما... کلی در نت جستجو کردم که کدوم سینما و کدوم ساعت ها مناسب تره ...واسه دیدن فیلم نهنگ عنبر یا گینس!...

. بالاخره دو تا سینما واسه ساعت  حدود ۱۰ شب انتخاب شد....... ساعت ۹ سوار ماشین شدیم و رفتیم اولین سینما....وااای که چقدر شلوغ بود خیابون و اصلا هم جای پارک نبود... گفتم من میرم بلیط می گیرم  تا دیر نشده ...شما برید ماشین رو پارک کنید و بیاید... و رفتم...  اما بلیط های اون سانس تمام شده بود ...زنگ زدم مهربان همسرگفتم پارک نکن ...بیام بریم اون یکی سینما.....ولی گفت من رفتم فلان کوچه ...نمی تونم برگردم...تو بیا اینجا تا بریم سینمای دوم...گفتم و باشه و رفتم .... اما در راه بادیدن ترافیک و جمعیت ریخته شده توی خیابون ...فهمیدم که نع... امشب شب سینما رفتن نیست و بدون شک اون یکی سینما که بهتر از این هم هست...... بلیط نداره واسه امشب ....... این شد که وقتی رسیدم به ماشین گفتم ...از فکر سینما خارج شید و بریم رستوران شام........

همین کار را هم کردیم .......و اومدیم به سوخاری نزدیک خونه که غذاش خوبه ....... واسه تناول شام........... دقیقا نیم ساعت طول کشید اماده شدن سوخاری ها ....اما خدا نصیب گرگ بیابان نکنه! بهمون اسپایسی داده بود.......یعنی اونقدر تند بود که به تلخی میزد..... من و دختر کوچیکه که نتونستیم بخوریم...اما اون دوتا خوردن........ بعدش هم اومدیم خونه.......

ولی با همه ی این ناکامی ها ... شب خوبی بود و بهمون خوش گذشت........ امیدوارم بازم از این شادی های کوچیک داشته باشیم....